تو هرگز نمی دانی
چقدرعشق تنهاست
تو هرگز نمی دانی
احساس چقدر رویایی
و خیال پرور است
تو هرگز نمی دانی
چه احساس لطیف آزاردهنده ای است
تنها بودن عشق
تو نمی دانی
این زیبایی پر شکوه عشق
چون گل سرخی است با زیباترین رنگ ها
مطبوع ترین عطرها
وتیزترین خارها
رنگ های طلایی و زیبایش چشم ها را می فریبد
عطرمطبوع و رویایی اش روح را سیر می کند
و خارهای زهر آگین اش قلب را به خون می کشد
عطر ملایمش روح را سر مست می کند
تا دل را با خارهای تیز به قربانگاه ببرد...
قصه ازحنجره ایست که گره خورده به بغض
یک طرف خاطره ها
یک طرف پنجره ها
در همه آوازها...
حرف آخرزیباست
آخرین حرف توچیست که به آن تکیه کنم؟؟؟
حرف من دیدن پروازتودرفرداهاست
تنهایی تنها همدم تنهایی ام شده ،کاش دلی برایم می سوخت...
گاه آرزو می کنم زورقی باشم برای تو
تا بدان جا برمت که می خواهی
زورقی توانا
به تحمل باری که بر دوش داری
زورقی هیچ گاه واژگون نشود
به هراندازه که نا آرام باشی
یا متلاطم باشد
دریایی که در آن می رانی...
زورقی هیچ گاه واژگون نمی شود
آرزو می کنم زورقی باشم برای تو...
دیرگاهیست که تنهاشده ام
قصه غربت صحراشده ام
وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه زمن بی خبر است
که اسیرشب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام
آسمونو بی تو خط خطی کردم، چه جوری میتونی انقد بد شی....
ودیگر بار
دفتر مشقم را
که سراسر نام تو بود را بگشایم
تا حیرت معلم را در صدای خنده ی شاگردان
با سوزش ترکه ی تنبیه بر دستهایم بازیابم...
""می خواهم به کودکی ام باز گردم
به زمانی که دیوار سخت فاصله ها
بر سینه هامان سنگینی نمی کرد...
_ باد می آمد _
ما بادبادک های کاغذی مان را
هوا می کردیم
نگاه هزاران کودک
به انگشتان نشانه ی هزار کودک دیگر
ما را نشانه می کرد
وما
لذت را در قلب های کوچکمان
به تساوی تقسیم می کردیم...
""می خواهم به کودکی ام باز گردم
با اشاره ای دزدانه صدایت زنم
تا کبوتری را که خریده بودم
فارغ از نگاه های سنگین پدر
نشانت دهم
و قلب کوچک او
در دست های کوچک تو
و دست های کوچک تو
در دست های گرم من
آرام گیرد ...
""می خواهم به کودکی ام باز گردم
تا کوچه از فریاد کودکانه ام بیدار شود
و باز
تنها خریدار کلوچه هایم تو باشی...
""می خواهم به کودکی ام باز گردم
باید که با کوچ دوباره ی چلچله ها
به نگاه نخستین برگردم ...
باید به کودکی ام باز گردم...