کاش ميشد دشنام، جاي خود را به سلامي مي داد
گلِ لبخند به مهمانيِ لب مي برديم،
بذرِ اميد به دشتِ دلِ هم.
کسي از جنسِ محبت، غزلي را مي خواند
و به يلدايِ زمستاني و تنهاييِ هم،
يک بغل عاطفه ي گرم به مهمانيِ دل مي برديم...