سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران

زازران در ?? کیلومتری مرکز استان اصفهان واقع است که به تعابیری راه ابریشمی ما بین شهرستان های نجف اباد-فلاورجان(قهدریجان) و خمینی شهر است.این منطقه به مختصات 32°36"16"N

29"55"E 51° است که دارای آب و هوای نسبتا گرم و خشک میباشد

زازران  در واقع مسیردوم ارتباطی نجف آباد به اتوبان ذوب آهن اصفهان می باشد.ارتفاع آن از سطح دریا 1300مترو دارای آب و هوای نسبتا گرم و خشک میباشد. از شمال غرب به نجف آباد شهر سیاستمداران اقلیم عشق و همچنین از شمال غرب به اصفهان منتهی است درچه در شمال شرق آن قرار دارد و از رودخانه زاینده رود در حدود 6 کیلومتر فاصله داردهمین امر سبب روی آوردن مردم به گسترش باغات در منطقه شده از این رو زازران را شهر باغات مینامند.این شهر کهن که به روایاتی قبل از شروع دوره صفویان به لحاظ خوش آب و هوا بودن گروهی از مهاجران در این منطقه ساکن شدند و چنان شد که کشاورزی به لحاظ عبور آب زاینده رود و همجواری با آن به شدت رشد کرد.طبق سخنان پیران این محل وسعت زمین های کشاورزی چنان بود که از شرق به نزدیکی های قلعه سفید(یکی از روستاهای نزدیک نجف آباد)از جنوب به قهدریجان(که همکنون این زمین ها توسط اهالی آن محل تسخیر شده)از غرب به نزدیکی های درچه پیاز و از شمال به روستاهای کوشک و تیرانچی منتهی شده و میشود که مناطق شمال و غرب یکی از مناطق تفریحی به شعاع ?کیلومتر به باغ و بوستان اختصاص دارد که از دیر باز مورد توجه عام و خاص بوده است.

شعر اینه:

زازران

سلام ای شهروند زازرونی                                               تو که از مردم نصف جهونی

الای بینم تو دا همواره شادون                                        نباشد لحظه ای چشم تو گریون

سلام ای بانوی خوب و هنرمند                                      که می بافی تو قالی رنگ و وارنگ

سلام ای مهربون مرد کشاورز                                               جلال آباد دارد با شما مرز

یا

سلام ای مهربان مرد کشاورز                                        که با بیل خود میبری هر روز یک مرز

خدا یا متحد گردان تو آنان                                                زمین و دشتشان آباد گردان



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/11/29 توسط احمد

 لقمه ی آخرروکه خوردم ،یادم اومد بازبسم الله نگفتم!

سلام نمازروکه دادم ،تازه یادم اومد داشتم نمازمیخوندم!!

جالبه !چقدرمن حافظ خوبیم نمازروازبرخوندم،مثه فرفره!!همش فکروذهن وحواسم به اون بود!حتی موقع خواب حرفائی که باهاش زده بودم موبه مو مرورمیکردم که چیزی روجانندازم!!وخیلی فراموشیهای دیگه........حالامیخوام بگم خداجونم من خیلی فراموشکارشدم،چی میشد اونقدرذهنم مشغول توبودکه وقتی به توفکرمیکردم همه چیزوفراموش میکردم جزتو!خدایا کمکم کن تا حافظم رو برگردونم،حافظه ای که همش خداباشه یعنی همه چی

،یعنی دین ودنیا یعنی عشـــــــــــــــــــق،عاشقی! یعنی.........

اینم چند بیت شعر درمورد زازران:

بگشتم بگرد جهـــــان بی امــــــان                 ندیدم مکانی بود بهتر از زازران

اگرچه خراب است و ویران شده                  خرابش بیارزد به کل جـــهــــــان

بــــا نــمک تـــر از زبـــون زازرون                    همه عالم تو کوجا داری نشون

این زبون برگی چوغوندر نیس-سا                 لهجــه یـــی زازرونه زُم بَس-سا

لهجه یی شــــیرینی زازرونی مـا                  مثــی قنده  پیشی باقی زبونا

حکایت آخر:

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارندکار بزرگی نیست،مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند،دوست بداریم.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/11/24 توسط احمد

 

 *به نام مهربان دانای بی همتا *

گروهی از فارق التحصیلان  قدیمی یک دانشگاه که همه در حرفه خود ادم های موفقی شده بودند.با هم به ملاقات یکی از استادان قدیمی خود رفتند.پس از خوش و بش اولیه هر کدام از انها در مورد کار خود توضیح میداد.وهمگی از استرس زیاد در کارو زندگی شکایت میکردند.استاد به اشپزخانه رفت و با یک کتری بزرگ چای و انواع و اقسام فنجان چای خوری (از پلاستیکی و بلورو چینی و کریستال گرفته تا سفالی و یکبار مصرف)بازگشت ومهمانانش را به چای دعوت کرد و از انها خواست تاخودشان زحمت چای ریختن برای خودشان را بکشند.

 

پس از انکه همگی برای خود چای ریخته و صحبت ها از سر گرفته شد استاد گفت:اگر توجه کرده باشیدتمام فنجان های قشنگ و گران قیمت برداشته شده وفنجان های دم دست و ارزان قیمت در سینی مانده است.شما هرکدام بهترین چیزها را برای خود میخواهید واین از نظر شما امری کاملا طبیعی است.اما منشا مشکلات و استرس های شما همین است.مطمئن باشیدکه فنجان به خودی خود تاثیری بر کیفیت چای ندارد.بلکه برعکس,در بعضی موارد یک فنجان چای گران قیمت ولوکس ممکن است کیفیت چایی که داخل ان است را از دید ما پنهان کند.چیزی که همه شما واقعا میخواستید یک چای خوش طعم و خوش عطر بود نه فنجان اماشما ناخود اگاه به سراغ بهترین فنجان رفتید وسپس به فنجان های یکدیگر نگاه کردید.زندگی هم مثل همین چای است.کار ,خانه, ماشین ,موقعیت اجتماعی و....در حکم فنجان ها هستند.مورد مصرف آنها نگهداری و در برگرفتن زندگی است.نوع فنجانی که ما داشته باشیم,نه کیفیت چای را مشخص میکند و نه ان را تغییر میدهد.اما گاهی با صرفا تمرکز بر روی فنجان از چایی که خداوند در طبیعت برای ما فراهم کرده است لذت نمیبریم.خداوند چای را به ما ارزانی داشته نه فنجان را .از چایتان لذت ببرید.خوشحال بودن به معنی اینکه همه چیز عالی و کامل است نیست بلکه بدین معنی است که شما تصمیم گرفته اید آن سوی عیب و نقص ها را هم ببینید.

در آرامش زندگی کنید ,آرامش هم درون شما زندگی خواهد کرد!!!

*یاعلی*



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/11/10 توسط احمد
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/11/3 توسط احمد



دلم بهانه شانه ات را می گیرد

دستانم بهانه یاریت را می گیرد

هراسانم ،نگرانم،نمی دانم سکوت کنم یا فریاد بزنم

چشمانم متحیر است که برای چه بگرید

خداجانم مرا به آغوشت بگیر

                                       که از دنیا می ترسم

                                                                      از تردیداحساسم

خداجانم مرا به آغوشت بگیر...


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/9/27 توسط دیبا
<      1   2   3   4   5   >>   >